نقد فیلم Eat Pray Love



کتاب غذا خوردن،دعا کردن و عاشق بودن نوشته الیزابت گیلبرت که من آن را نخوانده ام،150 هفته در لیست پرفروش ترین کتاب ها در نشریه نیویورک تایمز قرار داشت و یک اثر بسیار خوب بشمار می آید.نام این کتاب همچنین عنوان کاری سینمایی در مورد زنی قدبلند و بلوند (گیلبرت) است که ازدواجی ناموفق و رابطه عاشقانه ای بسیار بد را پشت سر می گذارد تا یک سال را با زندگی در ایتالیا،هند و بالی در جستجوی تعادل در بدن،ذهن و روح بگذراند.

در طول این سفر مردان بسیار خوش تیپ بر سر راه او قرار می گیرند و همچنین مردی دانا که زن مجبور است همیشه خودش را به او یادآوری کند اگرچه آنچه که مرد دانا بیاد می آورد چیزیست که زن به او گفته است.
"من نتیجه می گیرم که نثر گیلبرت با ترکیبی از هوش،ذکاوت و مزاح و وفور محاوره است که می شود گفت غیر قابل مقاومت است"(نقد کتاب از نشریه نیویورک تایمز) و اگر هوش،ذکاوت و مزاح و فراوانی چیزیست که بدنبال آن هستید،جولیا رابرتس بهترین انتخاب به عنوان یک ستاره سینماست.شما می توانید با چشم خود ببینید که سپری کردن یک سال مسافرت با گیلبرت چقدر سرگرم کننده است.حتی سرگرمی و تفریحی خیلی بیشتر از گذراندن تقریبا دوساعت دیدن فیلمی در همین موضوع.حدس می زنم که شما باید متعلق به خرده فرهنگ خودشیفته با عقاید عجیب و غریب باشید.

فیلم حاضر در مورد لیز گیلبرت است،در مورد جستجو،اشتیاق و بخت خوب او فقط در یافتن مردانی دلپذیر حتی مردانی که او ترکشان نمود و با آنها ناموفق بود.او هزینه تمام سفر خود را تامین می کند هزینه هایی چون سکونتگاه های خوش منظره،اشرم (در هند)،معالج،گورو(استاد معنوی)،هزینه آب معدنی و جالباسی و همه این ها پیش از نوشتن این کتاب.خوب،ناشر هم واضح است که سرمایه گذاری هوشمندانه ای انجام داده است.کل این کتاب در مورد اوست و بسیاری از خوانندگان بوسیله آن می توانند چنین چیزی را تشخیص دهند.ازدواج اول او ظاهرا با شکست روبرو می شود زیرا او از این وضع زندگیش خسته است،اگرچه رابرتس در 43 سالگی در توضیح اینکه آنها جوان وخام بودند،خنجری شجاعانه بر قلب بازیگر مقابل می زند.او مرد (بیلی کرادپ) را ترک می کند و مرد همچنان او را دوست دارد و از طریق وب مطالبش را می خواند.


در ایتالیا،لیز آنچنان پاستا می خورد که من امیدوار بودم چیزی که او در هند برای بدست آوردنش دعا کند رهایی از گناه پرخوری باشد.در رستورانی،او تمام منو را سفارش می دهد و من این مطلب را از خود نمی سازم.او با مردی (جیمز فرانکو) آشنا می شود که در باره او به اندازه کافی گفته شده است.لیز بافتی اخلاقی را با ترک چنین جذابیت هایی به سوی هند یعنی جاییکه  جستجوی او در مورد اصول و انضباط در تفکر و مدیتیشن است،نشان می دهد و برای این تفکر و مدیتیشن سه ماه نسبت به زمان توصیه شده تخصیص می دهد.در هند او با پیرمرد قدبلند ریشوی عینکی تگزاسی ای (ریچارد جنکینز) آشنا می شود که بدون شک جالب ترین و جذاب ترین مرد فیلم است و مانند بقیه معصوم از هوس است.


در بالی،او دوباره با راهنمای محبوبش کیتوت لیر (هادی سوبیانتو) که استاد واضحاتیست که می دانیم،ملاقات می کند.اگرچه کیتوت او را با شفادهنده ای که می تواند زخم بسیار بد را با گذاشتن برگی روی آن برای چند ساعت بطور کامل درمان کند،آشنا می نماید،اما مهارت های خودش تنها محدود است به غیب گویی هایی که هرکسی پس از دیدن لیز می تواند بگوید و گفتن چیزهایی به او پس از آنکه خودش چند لحظه قبل آن ها را بیان کرده است.


حالا او توازن را بدست آورده و دیگر می تواند تا آخر زندگی سرخوش باشد.او با فیلیپه (خاویر باردم) که او نیز از همسرش طلاق گرفته و در بالی بدور از همه زندگی می کند،آشنا می شود که خوشتیپ،جذاب،بانزاکت،بخشنده و یک ماچ کننده خوب است.فیلیپه توضیح می دهد که بخاطر این در بالی زندگی می کند که کارش صادرات و واردات است،"که می توانید هرجایی انجام دهید"،اگرچه بعدها،او می گوید که لیز باید به بالی نقل مکان کند چون "من در بالی زندگی می کنم و کار من اینجاست".آنها هر دو آنچه را که او گفته،فراموش کرده اند.جز اینکه شاید شما بتوانید صادرات-واردات را هرجایی انجام دهید،اما فقط می توانید صادرات و واردات از بالی را زمانی که آنجا زندگی می کنید،داشته باشید.این یقینا بهانه من از این فیلم است.
تماشاگرانی که من با آنها فیلم را دیدم شاید 80 درصد از آنها زنان بودند.من صدای گریه بعضی از آنها را شنیدم و اشکهای برخیشان را دیدم و جای هیچ تعجبی نبود." غذا خوردن،دعا کردن،عاشق بودن " یک کار بی شرمانه ارضاکننده آرزوها و یک لوده مخلوط شده با فیلم سفرنامه ای است و از روی دلسوزی ترتیب زندگی بسیاری از افراد را که در واقع "عاشق بودن،دعا کردن،غذا خوردن" است،وارون می کند.
نقد از:راجر ابرت

هیچ نظری موجود نیست: