در این برهه از تاریخ سینما این سخنی آشکار است که انیمیشن دیگر فقط برای کودکان نیست.از انیمیشن فریتز گربه تا انیمیشن سال پیش به اسم رقص والس با بشیر،انیمشن دیگر دامنه ای به محدوده داستان های خوش و بذله گویی از خانواده حیوانات منحصر نمی گردد.هنوز الزاما این انیمشن های بزرگسال در گیشه جای خود را باز نکرده است اما این درجه از بی باکی به ساختن انیمشن های بلند برای بزرگسالان کمک می کند.این بی باکی با ساختن انیمشن خمیری در باره تنهایی و افسردگی،ده برابر می گردد و صد برابر می شود اگر شما آدام الیوت کارگردان و نویسنده باشید و بخواهید همه این امور را به ثمر برسانید.
مری و مکس دو روح گمگشته در دو سوی مخالف زمین را نمایش می دهد که به طور دور از انتظاری با یکدیگر دوست می گردند.مری دیسی دینکل(با صدای بتنی ویتمور و بعد تونی کولت) دختری 8 ساله است که در استرالیا (جایی که همه چیز قهوه ای رنگ است) با مادر عجیب و غریب و پدر تاکسیدرمیستش زندگی می کند.روزی او در اداره پست،نامی به طور تصادفی از دفتر شماره تلفن ها و آدرس های نیو یورک انتخاب می کند.آن نام مکس جری هوروویتز(با صدای غیر قابل تشخیص فیلیپ سیمور هافمن)، مرد یهودی فربه است که در نیویورک(جایی که همه چیز سفید و سیاه است) زندگی می کند.آنها شروع به نامه دادن به یکدیگر می کنند و این کار را در دوره های مختلف زندگی خود ادامه می دهند و کلاما جای تنها دوستی را که هر یک می توانست داشته باشد ،پر می کنند.
زمان هاییست که فیلم برای خود ارزشی فوق العاده ایجاد می کند مثلا در شرح یک صحنه یا اضافه کردن تغییرات ناگهانی زیاد.و در 90 دقیقه،فیلم با هیکل بزرگ مکس در میان صحنه به پایان می رسد.این موارد از الیوت که روی انیمشن های کوتاه کار کرده بود و برای انیمشن هاروی کرامپت برنده اسکار شد،انتظار می رفت.البته الیوت با اضافه نمودن یک ساعت به طول کارهایش،دلیلی برای این کار یافته بود.سکانس مهم پایانی فیلم با آهنگ غمگین و تاسف بار"ِکه ِسرا ِسرا"همراه می گردد که بیننده می داند چیزی که باید اتفاق بیفتد،اتفاق خواهد افتاد و نیازی به آواز سر دادن برای آن نیست.
اما در مجموع، نقد بسیار کمی برای این فیلم که یکی از هوشمندانه ترین و پراحساس ترین انیمشن های سال بود،می توان یافت. جاده دوستی مری و مکس و برآورده سازی خواسته های یکدیگر با جواب ساده ای حل نمی شود؛برخلاف بسیاری از فیلم ها که دوستی ایام زندگی را نجات می دهد و هرکسی همراه با بیم و شادیست، در این داستان،مکس هرگز نمی تواند وزنش را کم کند و مری هرگز نمی تواند از سایه والدینش فرار کند.پایان فیلم ،بخصوص،به این نکته تاکید دارد که اگرچه پایان خوشی وجود ندارد اما دارای میانه شادیست همانند زمانی که شما می توانید یک رابطه واقعی با شخص دیگری برقرار کنید.
انیمیشن در فرم و تاثیر گذاری استفاده از رنگها و خشکی و کم تحرکی کاراکترهای خمیری برای ایجاد دنیایی از طریق روایت و صدایی که هرگز وجود آن در میمیک احساس نمی شود،منحصر بفرد عمل کرده است.مری و مکس را نه به عنوان یک انیمیشن صرف بلکه فیلمی که داستانش را از طریق انیمیشن بیان می کند ،در نظر بگیرید.اما تمییز دادن این دو امر ممکن است بی معنی به نظر برسد.مری و مکس آنقدر داستان را به زیبایی بیان کرد که نه فقط در زمان دیدن فیلم بلکه هنگام بازگفتن پلات ها نیز موجب گریه منتقد شده است؛اما من نه،سایر منتقدان.
نقد از :الکساندر زالبن
۳ نظر:
فوق العاده تاثیر گذار بود این فیلم
در ضمن دقت کردی که روی پوسترش نوشته:
!based on a true story
من که سکانس آخر فیلم که مری به خونه مکس میره رو بالای 3 بار تکرار کردم خیلی قشنگ و تاثیر گذار ساختهشده
ارسال یک نظر