خاویر باردم،بازیگر اسپانیایی،در مصاحبه ای با ژان ولف درباره مخفی نگه داشتن زندگی شخصی،شهرت،سیاست،نقش مثبت مادرش و سنت های خانوادگی در بی پرده حرف زدن و کار با افراد مستعد و خوش فکر در سینما حرف می زند.
درباره یادگیری از بهترین ها:
من با آدمایی که خوش فکر و با استعدادن مثل میلوس فرمن،آلخاندرو آمنابار،برادران کوئن و وودی الن که کارای فوق العاده و شاهکاری داشتن،کار کردم.و اونا تو شرایطی نه مشابه فروتنی بلکه نوعی عدم اطمینان به سر می بردن."نمیدونم چیکار میکنم.نمیدونم چیکار باید کرد.فقط تلاشمو میکنم."وقتی شما این شرایطو در این آدما که کارشون عالیه می بینین ،خیلی تعجت میکنین.
من واقعا شنیدم که میگن"نمیدونم چی میشه.ولی شروع می کنیم و از چیزی که میخوایم فراتر میریم و خواهیم دید که موفق میشیم."خیلی شگفت آوره چون کار اونا پر از این عدم اطمینان و تردیده.شما میتونین تجربه کنین که کار سختیه که بخواین با آدمایی کار کنین که کارشون یه چارچوب قانونی داره.
مادرم بازیگر بود.وقتی من بچه بودم،میدیم که تو یه مدت طولانی که بسختی کار می گرفت،چقدر از قبول نکردن فیلما به خاطر ترس از عدم موفقیت رنج میبرد.وقتی منم بازیگر شدم با این فکر که چقدر مادرم سخت کار می گرفت و من چجوری کار میگیرم کلنجار رفتم.
اون با درایت و حس شوخ طبعانه بهم گفت،"اگرتو هم اینجوری شی،واست خیلی متاسفم."اما بهم یه توصیه مهم کرد،"باید قدر فرصتاتو بدونی.چون لحظه هاییه که بهت فرصت میدن تا پیشرفت کنی.اما تو همون لحظه چیزی که باعث موفقیتت میشه،تلاش و سعی زیاده.به کارت احترام بذار و جدی بگیر چون اصلا شوخی نیست.با اشتیاق و قدرتی که درونت هست بدون توجه به حرفای اطرافت،به کارت ادامه بده."درباره حفاظت از حریم زندگی خصوصی:
تو این مورد من واقعا رادیکالم.من از هزینه هایی شما باید برای کاری که من میکنم،می پردازید،راضیم ولی دیوونه میشم وقتی حریم خصوصیم رعایت نشه.به این دلیل که شما فیلم بازی میکنین،نباید کل دنیا از چیزای دیگه ای که تو زندگیتون پیش میاد با خبر شن.اما رسانه ها واقعا قوین و دائما از خودشون داستان می سازن.
درباره بی پروا سخن گفتن:
عموی من یه چهره سیاسی بود و مادرم هم به یه چهره اجتماعی-سیاسی تو اسپانیا تبدیل شده بود و خیلی فعال بود.من حقیقتا تحسینش می کنم چون روح خیلی نیرومندی داره. وقتی مادرم به یه چیزی باور پیدا میکنه،براش مبارزه میکنه و این مورد تشویق خیلی از آدما و مورد محکومیت بقیه میشه.اما ازنظر سیاسی،قطعا وقتی یه قدم بر میدارید،دشمن پیدا میکنید.این از تولد من تو خانواده ما بوده.عموم هم سالای زیادی بخاطر صحبت علیه فرانکو،زندان بوده و من با این شرایط بزرگ شدم و خیلیم با این وضع راحتم.
درباره جنگ عراق:
با این جنگ ناگوار عراق،منم مثل خیلی از مردم دنیا فکر می کنم که این یه اشتباه بزرگ بود که باعث صدمه و آسیب به خیلیا شد.اسپانیا هم خیلی مخالف بود.خیلی از بازیگرا،دست آندرکارای سینما،شاعرا،آهنگ سازا و خیلیای دیگه به خیابونا رفتن گفتن منم مخالفم.
این خیلی جالبه چون شما مورد حمله قرار میگیرین.ما میدونیم آدمایی اون بیرونن که از این که شما به عنوان یه چهره عمومی این حرفا رو به گوش همه برسونین،متنفرن.اما منم یه شهروندم.من نباید در مورد این مسائل حرف بزنم چون خاویر باردمم!اما من این کارو نمی کنم.اما این موضوع جهانینه و خیلی مهمه ومن از این چیزا نمی ترسم.من تو زندگی یاد گرفتم که باید در هر موردی از خودت موضع بگیری و نمیتونی تو میانه باشی.درباره اسلحه و سینما:
من تو دو تا فیلم تفنگ تو دستم دارم.اولیش سال 96 بود که برای خودش یه تجربه بود ولی من از اسلحه متنفرم.به نظر من فیلم یه تفریحه.اسمه فیلمه پردیتا دورانگو بود که اینجا به رقص با شیطان ترجمه شد.خیلی خشن بود.من با کارگردان خیلی خوب بودم و تفریح می کردیم اما من از کشتن آدما متنفرم.بعد از 11 سال،فیلم بعدی اینجا جایی برای پیرمردها نیست ،ساخته برادران کوئن بود که من یه قاتل بودم.برای من مدتی طول کشید که نقشو قبول کنم،اونم بخاطر علاقم به برادران کوئن بود.
در مورد موهایش برای فیلم اینجا جایی برای پیرمردها نیست:
همه به مدل زننده موهام می خندیدن اما واقعا موی خودم بود.بهم گفتن بزار بلند شه بعد ما خودمون به یه شکل غیر معمول اصلاح میکنیم.من گفتم"چی شد؟من یه آینه میخوام"خودمو تو آینه دیدمو گفتم"اوه چی شده!"نگاه عجیبشون باعث شد که بگن"یه چیزی تواین پسر عوض شده،یه چیزی جور در نمیاد."
درباره فیلم عشق در زمان وبا:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر