Malèna


حتی بزرگان هم می لغزند.گیسپه تورناتوره فیلم مالنا را بر اساس داستانی ازلوچیانو وینچنزونی اقتباس کرده است.که این فیلم شباهت فراوانی به فیلم آمارکورد ساخته فدریکو فلینی دارد.
داستان از دیدگان نوجوانی13ساله به اسم رناتو(گیسپه سولفارو)در شهر کوچک سیسیلی در دوران جنگ جهانی دوم،دیده می شود.در سه چهارم فیلم،زیبایی مطلق روستا مالنا(مونیکا بلوچی)، سوژه مورد علاقه کل شهر،بطور یکنواخت از کوچه ها و میدان و بازار با بی تفاوتی گاوگون گذر می کند در حالی که توسط رناتو و سایر رفقایش دنبال می گردد.


زیبایی فراوان مالنا، میل شدید در مردان و کینه شدید در زنان شهر ایجاد می کند.وقتی آلمان ها وارد شهر می شوند،مالنا چیزی می گردد که همه از او می خواستند،هرزه.او موهایش را گاهی قرمز و گاهی به رنگ بلوند می کرد و به رژه اش در شهر ادامه می داد و این بار با مشتریانش.وقتی جنگ پایان می یابد،افراد شهر با عصبانیت از او می خواهند تا شهر را ترک کند.آنها حتی به او سنگ پرت می کنند که صحنه های بسیار خسته کننده و بیخود دارد.ورای همه این، روحی متفکر و بازتابنده می تواند چیزی که تورناتوره می خواست درباره  کسی که قربانی نیاز های جامعه است،را ببیند.خوب اگر این سیرت فیلم باشد،به اندازه خود فیلم نا امیدکننده و اذیت کننده است.
 
هرچه که فلینی با تخیلات بی نظیر استعدادش انجام داده(دست انداختن سیستم مدرسه و خود بینی کلیسا، تمایل شدید تازه جوانان به استمناء)،تورناتوره به صحنه عوامانه از جیغ و کتک تبدیل کرده است. اشتیاق سیرنشدنی رناتو با کلیشه های خنده داری نمایش داده شده است به خصوص زمانی که او دزدکی به خانه مالنا در شب  نگاه می کند و او را در لباس شب بند دار مشکی می بیند که عکسی از همسرش (که به جنگ رفته)در بغل دارد و در حالی که عکس را با اشتیاق  در بغل می فشارد و با آن عکس می رقصد. به طور مدام دوربین به جلو و بیرون می پرد که باعث می شود تا صحنه ها شلوغ،پرازدحام و خارج از کنترل به نظر برسد.
تنها توضیح که می توان در مورد این فیلم داد این است که تورناتوره در پشت شهرتی که فیلم سینما پردایزو کسب کرده کار می کند.اگر واقعا می خواهید داستانی را در شهرهای کوچک ایتالیا در دوران رژیم  موسیلینی ببینید،فیلم آمارکورد را تماشا کنید که یک شاهکار است.مالنا پوچ و چرند است.
 
نظر نویسنده:این مطالب نقد جولیا لوین از فیلم مالناست که به شدت به این فیلم حمله کرده و چنان داستان فیلم را تعریف می کند که گویی در این فیلم نمی خواهد اتفاق خاصی بیفتد و دستاوردی داشته باشد.در این نقد به عشق پسرک هیچ توجهی نمی گردد که این علاقه او در ابتدا عشقی جسمانیست که به تمام افراد شهر شباهت دارد اما با گذشت زمان این عشق کم کم به حس تعصب بر مالنا تکامل می یابد تا جایی که تحمل اتفاقات ناگوار زندگی مالنا برای او نیزسخت می گردد و این نگرانی به حدی می رسد که هرزه شدن مالنا برای او شوکی دردناک می گردد ودرنهایت پس از رسوایی مالنا و ترک شهر و بازگشت همسر مالنا او بدنبال بازگشت مالنا به حالت عادی زندگی می پردازد. از طرفی این فیلم  نامزد جایزه بهترین فیلمبرداری اسکار در سال 2000 گردیده است پس با در نظر گرفتن اعتبار جوایز اسکار فیلمبرداری این فیلم باید دارای کمترین نقص ممکن باشد.در مورد کارگردان نیز باید گفت که او بخوبی توانسته فضای شهر کوچک سیسیلی و فرهنگ و آداب و رسوم آنها را در فیلم به نمایش گذارد چون او خود فردیست که در سیسیل به دنیا آمده و با فرهنگ مردم جنوب ایتالیا رشد یافته پس بهتر از هر کسی می تواند ایده های خود را در فیلم بگنجاند.البته در مورد صحنه هایی باید به منتقد حق داد زیرا  مثلا برخی تخیلات پسر با آن دوران از لحاظ تاریخی هم زمانی ندارد یا برخی از صحنه ها به ریتم پر از احساس و یکپارچگی روح فیلم ضربه زده است.یکی از نقاط قوت فیلم که در تاثیر گذاری آن نقش کاملا مهمی را ایفا کرده موسیقی متن فیلم است.ساخت موسیقی متن بر عهده انیو موریکونه بوده که از آهنگسازان معروف سینماست و فردی کاملا شناخته شده است.موسیقی فیلم به گونه ایست که با صحنه های مختلف فیلم از جمله حس شیطنت نوجوانی،افسردگی و اندوه اجتماعی در شهر و عشق و اشتیاق کاملا هماهنگی دارد و بسیار بیاد ماندنیست.همین عوامل باعث گردید که موریکونه برای این فیلم به جایزه اسکار دست یابد .در نهایت باید گفت که برخلاف نظر منتقد این فیلم ارزش دیدن را دارد و به هیچ عنوان پوچ و سطحی نیست.


۱ نظر:

Mostafa Motazedian گفت...

من با نظر خودت بیشتر موافقم چون فیلمبرداری و موزیک متن انقدر کشش داره که آدمو تا انتهای فیلم همراهی میکنه در ضمن میشه گفت فیلم بیشتر در پی نشون دادن تخیلات یه نوجوونه